سفارش تبلیغ
صبا ویژن

می خوام یه چیزی رو برای خودم  و همه اعتراف کنم :

تا امروز هیچوقت به این فکر نکردم که چی می خوام . همیشه گفتم باید اینطور باشه ، باید اینطور باشم ، نباید اینطور باشه ، نباید اینطور باشم ...

باید ها و نباید ها رو با خواسته های خودم اشتباه گرفته بودم .

هیچوقت برای خودم زندگی نکردم .

هیچوقت تلاشهام در جهت چیزی نبوده که دلم می خواد داشته باشم در جهتی بوده که فکر می کردم به نظر همه خوبه و باید باشه.

همیشه به خودم جواب منفی دادم و به خواهش های دیگران جواب مثبت و توی 99% موارد دیگران رو بر خودم ترجیح دادم .

خیلی وقت بود "خودم" معنی نداشت ... نه ! ... بهتره بگم تا حالا هیچوقت "خودم" معنی نداشت !

هنوز هم گاهی در تشخیص چیزهایی که دوست دارم مشکل دارم چون عادت ندارم به خواسته های واقعیم فکر کنم .

ولی مدتی هست که سعی می کنم کسی باشم که دوست دارم . کسی باشم که از خودم لذت ببرم . طوری زندگی کنم که "خودم" معنا داشته باشه . به افکار "خودم" اهمیت بدم نه اینکه همیشه فقط افکار درست عمومی رو تأیید کنم .

روز به روز دارم تغییر می کنم ...

نمی دونم همسرم در مورد این تغییرات چه نظر و احساسی داره . هیچ وقت نظرش رو نمیگه و اینطوری به نظر میاد که هرچی هستم قبول داره . گاهی خیلی دلم می خواد نظرش رو بدونم که از این همه تغییر راضی هست یا براش فرقی نداره یا داره تحمل می کنه ؟! نمی دونم شاید اگر مخالفت کنه برام آزاردهنده باشه ، برخورد خوبی نداشته باشم و حتی افسرده و دلزده بشم و شاید اون بهتر از خودم منو میشناسه . شاید بیشتر از چیزی که فکر می کنم دوسم داره و براش مهم نیست که چطوری ادامه میدم . شاید ... نمی دونم ...

اما اطرافیانم انگار تغییراتم رو به چشم دیگه ای نگاه می کنند که برای من دوست داشتنی نیست . سعی می کنم نظرشون برام مهم نباشه و از نگاه هاشون چشم پوشی کنم ... خیلی سخته ... 

 دلم می خواد در برابر همه ی این نگاه های عجیب و غریب داد بزنم و بگم: 

باور کنید دین و ایمانم کم نشده فقط بذارید "خودم" باشم

من فقط می خوام خودمو پیدا کنم و خودم باشم . همین ...

 


چه هراسی بالا تر از اینکه کسی خود را در درون خویش گم کرده باشد ؟؟(دکتر علی شریعتی)




تاریخ : یکشنبه 91/9/5 | 12:0 صبح | نویسنده : Nurse | نظر

  • آنکولوژی | اخبار وب | تیم بلاگ